بصیرا جونبصیرا جون، تا این لحظه: 20 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
پیوند دو دل پیوند دو دل ، تا این لحظه: 23 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
هم آشیانه شدنهم آشیانه شدن، تا این لحظه: 21 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

سوگلی مامان ، بصیراجون

سرآغاز سخن

خواستم بنویسم...ناگهان خدا از پشت،دستهایش را روی چشمانم گذاشت، از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش  را صدا کنم...و بنویسم سرآغاز دفترم باش ای مهربان .

ای مهربان سرآغاز دفترم باش،تا اگر خط به خط دفترم از زیبایی نوشتم یادم باشد ابتدا و انتهای زیبایی،و سرآغاز خوبی ، خالقی خوب است...

مهربان خدایا 

  تورا سپاس که زلال مهربانیت را در سرچشمه وجود من جاری ساختی و مرا زن نام نهادی

تورا سپاس که گل های باغ بشریت را به من سپردی و مرا مادر خطاب کردی،

تورا سپاس که بر مروارید وجودم پوششی از عفاف و حیا کشیدی و مرا همسر قرار دادی،

مبارک باد بر تو چنین خلقتی و نیکو و گوارا باد بر من وجود چنین خالقی

کمکم  کن تا این امانت های الهی را سالم و صالح تربیت کنم 

دل نوشته های زیر را به دختران گلم تقدیم می کنم و یادشان باشد که این ((دل نوشته ها )) از ((دل ))نوشته شده و برایشان همیشه آرزوی موفقیت و شادکامی در تمامی مراحل زندگیشان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.

 

تبریک به دختر گلم

دختر مهربان و ساعی مامان ،تبریک صمیمانه مرا به مناسبت موفقیت در آزمون مدارس نمونه دولتی پذیرا باش خدارو شکر که با توکل بر خدا و تلاشهای تو عزیز دل مادر زحماتت به بار نشست و ثمره آن همه سختی و کوشش را دیدی و چقدر این موفقیت شیرین و دلچسب بود مخصوصا برای من در این شرایط روحی که عزیز دلم و از دست دادم سپاس خدارو که امیدت را ناامید نکرد امیدوارم همیشه در تمام مراحل زندگیت با توکل به خدا  و پشتکارت موفق باشی دعای خیر ما همیشه بدرقه راه زندگیت خواهد بود و تا ابد برایت از درگاه خداوند آرزوی موفقیت و سربلندی دارم ..... ...
28 مرداد 1394

روز دختر

خداوند لبخند زد دختر آفریده شد! لبخند خدا روزت مبارک   برای دختر گلم یه آسمون عشق میارم                    برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم  یک دل پر امید و مهر ، ترانه ساز غصه ها        هدیه من به دخترم ، همون غریب بی ریا  
25 مرداد 1394

برای مادرم

                                           دختر گلم این روزها دلم خیلی گرفته آخه میدونی مادر جون رفت به سرای ابدی جایی که یه روزی همه ما باید پرواز کنیم و با این دنیای فانی خداحافظی کنیم گرفتگی دلم بیشتر به خاطر دلتنگیهامه دلم خیلی واسه مامانم تنگ شده آخه میگن مادر مثل نخ تسبیح میمونه که مهره های تسبیح رو دورهم نگه میداره واقعا درست گفتند از وقتی مادرجون از پیش ما رفت احساس می کنم که ما برادر و خواهرها هر کدوم به یه سمتی پرتاب شدی...
22 تير 1394

تولدت مبارک عزیرم

     تولدت مبارک عزیزم        عزیزم سلام خوش اومدی گلم   دختر ناز و قشنگم که تا دیروز نوزادی نرم و ابریشمی بود امروز برای خود خانمی شده که به وجودش افتخار می کنم دوازده سال پیش در چنین روز و لحظه ای خدای بزرگ و مهربان این هدیه الهی را به من ارزانی داشت و حس مادر شدن را در وجودم به ودیعه گذاشت خدایا من چگونه شکر گزار این همه لطف و عنایت تو باشم و چکونه سجده شکر به جا نیاورم که خالق زیبایی چون تو دارم برای همه چی سپاسگزام دختر عزیزم اکنون که این مطالب رو برات می نویسم سخت در حال آماده شدن برای آزمون تیز هوشان پایه ...
22 ارديبهشت 1394

سال جدید مبارک

  یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال تعطیلات نورزو امسال هم مانند همه تعطیلات آنقدر سریع گذشت که متوجه نشدیم به آخر تعطیلات رسیدم و برگشتیم به روال عادی و همیشگی زندگی ... امسال به خاطر مصادف شدن هفته اول تعطیلات با ایام فاطمیه (س) و مطابق سنوات قبلی مراسم خانه عمه جون زینب مجبور شدیم در شهر بمانیم از طرفی به خاطر فوت عمو جون فضل الله و عمه جون صفا و فاتحه خونی عید امسال با سالهای قبل کلی تفاوت داشت خدا رحمتشون کنه و روح همه رفتگان شاد باشه الهی که جاشون از دلامون خالی نشه         &nbs...
16 فروردين 1394

دلتنگی مامان 8/11/1393

دختر عزیزم این روزها سخت در گیر امتحانات پایان ترم هستی با وجود این وروجک کوچولو تو زندگی کمتر برات وقت می ذارم و خدا رو شکر آنقدر فهمیده هستی که این موقعیت رو به خوبی درک می کنی .الان که کمی سرم خلوت شده بیشتر به تو فکر می کنم برات دعا می کنم تا همیشه در همه مراحل زندگی صحیح و سالم و موفق باشی دختر گلم هیچ وقت نذار ناملایمات زندگی تو رو به زانو در بیاره با شناختی که من از تو دارم و ایمانی که در تو می بینم آینده درخشانی در انتظار تو هست انشاالله خدا همیشه پشت و پناه تو باشد خیلی دووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووست دارم و می بووووووووووووووووووووو ...
8 بهمن 1393

روز جهانی کودک 16/7/1393

دختر عزیزم امروز روز جهانی کودک هر چند بزرگ شدی  و خانم اما با خواهر کوچکت همراهی می کنی تا این روز بهش خوش بگذره و خاطره خوبی داشته باشه برا همین دیشب به اتفاق هم رفتیم سینما برا دیدن شهر موشها با دوستات هم هماهنگ کردی که بیان تا بیشتر بهتون خوش بگذره تکرار این روزها منو به یاد بچگی های تومیندازه که برات جشن می گرفتیم و هدیه هم به رسم یادبود برات می خریدم امسال هم به یاد اون روزهای قشنگ که با گرفتن هدیه خوشحال می شدی برات هدیه ای گرفتم که امیدوارم خوشت اومده باشه و همیشه تو زندگی خوشحال و موفق باشی گلم عکس های یادگار ی از روز جهانی کودک به اتفاق دوست های مهربونت رامیلا جون و ماریا جون   این هم عکس هدیه روز جهانی کود...
16 مهر 1393

طبیعت غافلگیر کننده(جزی) 21/6/1393

جمعه بود می خواستیم صبح زود بریم بیرون.هول و هوش ساعت ده بود که ما درحال آماده کردن وسایل بودیم.تاوسیله هارو آماده کنیم ساعت یازده شدو بعد دور هم جمع شدیم تا تصمیم بگیریم که کجا بریم.خلاصه تصمیم گرفتیم که به جزی منطقه ای واقع در غریب محله بریم.چون اون جا رودخونه  بودو گفتیم که بریم یکم آب تنی کنیم. بعد راه افتادیم تا اونجا یک ساعت و نیم راه بود.تاوسطای جاده هوا خوب بود اما وقتی وارد پاسند رز شدیم جنگل قبل از غریب محله،هوا مه شدیدی گرفت و نمی تونستیم بدون چراغ روشن ازجاده بگذریم.بعد هم جفت راهنما رو روشن کردیم هم چراغای ماشین.خلاصه این مسیر رو گذروندیم تا رسیدیم به دوراهی بعد تابلو ها رو خوندیم دیدیم که غریب محله از سمت راسته. پس باباب...
22 شهريور 1393